چند تا چیز هست که چند وقته میخوام در موردشون بنویسم. یعنی اول سه چهار تا بودن. بعد هی ننوشتم و ننوشتم و ننوشتم و اینا هم هی زیادتر و زیادتر و زیادتر شدن و از اون بدتر، بهم مربوطتر شدن و مربوطتر شدن و مربوطتر شدن. الان که نگا میکنم حدود بیست، سی تا نکته شدن که خیلی هم تو هم تو همن. یعنی مربوطن. مثل کلاف کاموا. حالا با این حافظه داغونی که من دارم (قبلاً خوب بود. فکر کنم اثر ECTها باشه.) میترسم همش یه جا یادم بره. شاید هم قبلاً یه چیزایی نوشته باشم که الان یادم نمیاد. بالاخره باید از یه جا شروع کرد.
از این که تو یکی از پستهاش به این لینک داده شروع کنیم. یا شاید از قبلترش...
راستی! یک سؤال مهم!
خب سؤال مهم ام رو یه جا دیگه میپرسم. اصلاً ولش کن...
امسال فیلم No country for the old men جایزه اسکار زیادی برد ولی به نظرم اصلاً فیلم برجسته و متمایزی نبود. البته فیلم بدی هم نبود. بین فیلمهایی که تا حالا اسکار گرفتن و من دیدمشون، دوتا هستند که به نظرم واقعاً فیلمهای متمایزی هستند. یکیش Little miss sunshine بود و یکیش هم Crash. تو فیلم اولی بازی اون دختر کوچیکه واقعاً عالی بود. تمام احساساتش رو میشد کاملاً تو نگاهش دید. از همون صحنه اول که با دیدن Miss California فریاد میزنه تا اونجا که روی سن حس ترس و تردیدش رو از ادامه رقص میشه واضح دید.
به هر حال میخواستم در مورد Crash بنویسم. از همون دفعه اولی که دیدمش تا حالا چهار، پنج باری میشه که دیدمش. این فیلم یکی از تأثیرگذارترین فیلمهایی بود که در تمام زندگی دیده بودم. در موردش دو جلسه تمام هم با خانم گرگه صحبت کردم. زیباترین صحنهش اونجایی بود که مادر اون کارآگاه سیاهه بعد از دیدن اون یکی پسرش که مرده، به این یکی پسرش میگه که بره. و جملاتی که بعد از اون میگه.
اینا رو گفتم تا درمورد فیلم سگ کشی بنویسم. جدا از کل روند فیلم و اتفاقاتش که به نظرم خیلی عالی بود، و منو عصبانی میکرد، یک صحنه بود که الآن اون صحنه مورد نظرمه. جایی که یکی از طلبکارها که ورشکست شده بود، خودش رو تو دفترش حلقآویز کرد. از یکی طلبکار و از یکی بدهکار، بدهکار نداره و میره زندون ولی این دردی رو ازش دوا نمیکنه. اونم بدهکاره و باید جواب بده. ورشکست میشه. این زنجیر سه تا عضو داشت ولی الآن عملاً زنجیرهای ملیونی و بلکه ملیاردی تشکیل شده و این باعث میشه هر عضو زنجیر نگران باشه و بقیه رو زیر نظر بگیره. همین طوری میشه که وقتی یک نفر سهام یک شرکت تو بورس تایوان رو میفروشه (حالا به هر دلیلی) همه شروع به فروش سهام کنند و بعد از گذشتن از چند عضو این زنجیر چند روز بعد ارزش سهام در بورس نیویورک سقوط کنه، دلار در برابر یورو تضعیف بشه و الی آخر.
میدونی! اینا قواعد بازیه. اون نفر دومی که سهامش رو میفروشه، میدونه که شاید لازم نباشه این کار رو بکنه اما به تجربه دریافته که اگه اون این کار رو نکنه، یکی دیگه میکنه و سهام اون افت بیشتری خواهند داشت. پس زودتر بفروش تا کمتر ضرر کنی و مهم نیست بقیه چه خواهند شد. این قاعده بازیه. غیر از این بازی کنی، میبازی. این خواص دنیای کاپیتالیستی ماست و هیچ جور هم نمیشه ازش فرار کرد. نظام بهتری برای اداره جهان وجود نداره. کاملترین نقد بر کاپیتالیسم رو مارکس در کتاب سرمایه خودش نوشته ولی اونم نتونست راه بهتری ارائه بده. از سقوط لذت ببر که نمیدونی چه جوری فرود خواهی آمد.
همه اینا رو گفتم که یک چیز رو بگم. جهان مدل بزرگ شدهای از دنیای کوچک هر یک از ماست. و از طرف دیگه دارای وجود مستقلی است که بر دنیای کوچک هر یک از ما تأثیرگذاره. تا حالا نشده به یکی اعتماد کنی و اون از اعتمادت سوء استفاده کنه؟ تا حالا نشده یک دفعه از دنیای خودت پرت شی بیرون و بگی چه دنیای زشتی؟ تا حالا نشده یک دفعه دست دنیای بیرون رو تو رابطه دوستی خودت با کسی حس کنی و بفهمی یک دفعه همه چیز رو خراب کرده؟ حتماً شده. حتماً شده. این تنها ارمغان دنیا برای ماست. من میخوام به بقیه اعتماد کنم و بقیه هم به من اعتماد داشته باشن ولی این خلاف قوانین بازیه و پایدار نخواهد ماند. ضررش رو کی میبره؟ اونی که به کس دیگهای اعتماد کرده باشه. پاداش این اعتماد چیزی غیر از این نیست. مسخره نیست؟ اگه بخوای دنیا ترکت نکنه باید تنها بمونی. هر کس وارد زندگی آدم بشه یک تهدیده. تهدید!
I've played all my cards
And that's what you've done too
Nothing more to say
No more ace to play
The winner takes it all
The loser standing small
Beside the victory
That's her destiny
The winner takes it all
The loser has to fall
It's simple and it's plain
Why should I complain
Somewhere deep inside
You must know I miss you
But what can I say
Rules must be obeyed
The judges will decide
The likes of me abide
Spectators of the show
Always staying low
The game is on again
A lover or a friend
A big thing or a small
The winner takes it all